
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است چاره کن درد کسى کز همه ناچارتر است من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن که ز مژگان سياه تو نگون سارتر است گر تواش وعده ديدار ندادى امشب پس چرا ديده من از همه بيدارتر است؟ هر گرفتار که در بند تو مي نالد زار مى برد حسرت صيدى که گرفتارتر است عقل پرسيد که دشوارتر از مردن چيست عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است. به وبلاگ من خوش آمدید و از اینکه این وبلاگ را برای سرگرمی انتخاب کردید ممنونم .امیدوارم اوقات خوشی داشته باشید./
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بزرگترین وبلاگ ادبی -عاشقانه و آدرس ahoora.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد .
بوسه ای می خواستم او صد بغل آورده بود
ناز شستش از کجا این قدر عسل آورده بود؟!
گریه تا می خواست دامن گیر چشمانم شود
مهربانی های او بوس و بغل آورده بود
مو به مو دیوانگی های دلم را می شناخت
زلفش از این رو، دو دسته راه حل آورده بود
شب به شب لب هاش جان می ریخت در جامم اگر
بر سرم روزی هزاران بار اجل آورده بود
عاشق چشمان عاشق کش شدن هم تحفه ای ست
که دل لامذهب از روز ازل آورده بود
با هنر بیگانه ای بودیم و با اعجاز عشق
بید ما هر شاخه اش صدها غزل آورده بود*"
کاش همه میفهمیدن که دل بستن به کلاغی
که دل دارد بهتر از دل بستن به طاوسی است که فقط زیبایی دارد.
كاش نوه هام یه روزى بفهمن
پدربزرگشون از هیچكس هیچى یاد نگرفت بس كه خودش درس عبرت بود .
چاي مينوشيدم !
يكباره دلتنگش شدم بغض كردم و اشك در چشمانم حلقه زد ،
همه با تعجب نگاهم كردند ! لبخند تلخی زدم و گفتم چقدر داغ بود...
برف روی موهایت
عشق در چشمانم
من و تو
در کوچه باغ خلوت
این همه سکانس رویایی
و من لب هایت را نبوسم ؟؟؟
ﺑﺮﻧـﮕـﺮﺩ
ﺧـﺎﻃـﺮﺍﺗـﺖ ﺭﺍ ﺳـﻮﺯﺍﻧـﺪﻩ ﺍﻡ
ﺩﯾـﮕـﺮ ﺍﺛـﺮﮮ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﻧـﻤــﮯ ﺑـﯿـﻨـﻢ
ﺟـﻮﺍﺑـﺖ ” ﻧــــــــــﻪ ” ﺍﺳـﺖ ﺑـﺮﻭ …. .
ﺧـﻮﺵ ﺑـﺎﺵ ﺑـﺎ ﻫـﻤـﺎﻥ ﺩﻟـﺎﯾـﻠــﮯ که
ﺭﻭﺯﮮ ﺑـﻪ ﺧـﺎﻃـﺮﺷـﺎﻥ ﺍﺯ کــﻨـﺎﺭﻡ ﺭﻓـﺘــﮯ
ﺑـﺮﻧـﮕـﺮﺩ
ﺗـﻤـﺎﻡ ﺷـﺪﻩ ﺍی برام
خوشبختی همین در کنار هم بودن هاست
همین دوست داشتن هاست در آغوش گرفتن هاست
خوشبختی همین لحظه های ماست،
همین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم!!
آنقــــدر مرا ســـــرد کـــــرد از خـــودش کــــه حــالا
به جـــای دل بســــتن ،یـــخ بستـــه ام
آهـای روی احســـاســـاتم پا نگذاریــــد لیــــز می خـــوریـــد….
رفتی که مرا از پا در آوری،
رفتی که ثابت کنی تنها پیروز این میدان تویی
رفتی که با بهتر از من همسفر شوی ، رفتی تا دستان سردت را ،
در دستان دیگری گرم کنی ، رفتی تا به قول خودت دل بکنی ،
رفتی تا زندگی کنی و گوشه دنجی آرام بگیری، اما ...
غافل بودی که من خسته ی عشق ، دیگر رمق مبارزه با تویی که ،
سپاهی از سینه چاکان روزمزد در کنارت بودن را نداشتم و ...
ندارم ...
ای هرزه پادشاه عشق ....
تا کی بیدادگری...؟؟؟!!!
( اهــــــــــــــــــورا )
امروزم را تماما با یاد تو
با عشق تو
با هزار دلشورگی و غم
گذارندم ،
بد هیبتی داشت ، خیالت
را میگویم
تمام وجودم را در هم کوبید
و تمام سلسله ی افکارم را
در هم گسست آه !!
کاش برای همیشه میشد بی تو شد ، بی تو سر کرد
اما افسوس رفتی و خیالت را
به جنگم فرستادی
برو ای ساحره زن
آشیانه دیگری را برهم زن
( اهــــــــــــــــــــــــــــورا )
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــدن،
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!
و من این شاهکــــارِ را
به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان...
دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیفروشــــــــــــــــم...!!!!
بــراے اینـــ کـه هنـــوز بـــه تــــو فکـر مےکنـم...
هنـــوز نگـــرانـتـ مےشـوم
هنـــوز دلتنگـت مےشـوم
و هنـــوز ♥دوسـتـتـــ دارم♥
از خـــودم متـــنـفّـــرم !!!
لبخند بزن ...بدون انتظار پاسخی از دنیا...
و بدان روزی دنیا انقدر شرمنده خواهد شد که به جای پاسخ به لبخند هایت... به تمام ساز هایت خواهد رقصید...
حسادت نکن….!آنکه مرا بعد از تو محکم آغوش میگیرد خاک خواهد بود ...
آزار می دهد زندگی ….
وقتی درد دورنم را میدانم!اما …
راهی جز صبر ندارم
دیر باریدی باران ,دیر!!من مدتهاست در غم نبودن کسی خشکیده ام...
با ارزش بودنت را همیشه از اندیشه ی یک لحظه نبودنت میتوان فهمید….
احساس است…
مزرعــــه که نیست...
هـــــی شخـــمش میـــــزنی بی وجــــدان !!!
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم.
زندگی مثل پیانوست،دکمه های سیاه برای غم و دکمه های سفید برای شادی،
اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که،دکمه های سیاه و سفید را با هم بفشاری.
راستی با آنکه همدست شدی...پاهایش یارای با تو آمدن دارد...؟؟؟!!!! (اهورا)
با تمام کنار او بودَنـهآیت ” کنــآر ” می آیم…
فقط محض رضای ” خـُـدا ”
دست از سر خوابهایم بردآر …
نمی دانم به مسافر دل بستم یا مسافر شد آنکه به او دل بستم ؟!
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت ، کنارم است !

اشتراک من و دریا دلشوره هایی ست که درونمان موج می زند اما هیچکدام تو را نمک گیر نکرد !
مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ، باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند !
خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متا سفـــــــــم !!!!!
عصبانی بودم...
خاطره ای خاطره انگیز دارم
خاطره ای که با تو شروع شد
با تو روح گرفت ، با تو
زنده ماند ، با تو به اوج رسید.
خاطره ای را میگویم که
شرم حضورت به سرخی گل سرخ
تبدیل شد
سرشار از عشق بود
سرشار از غرور بود
راستی یادت هست
در خیالت چه بود؟؟؟
صدای عشق را می شنیدی؟؟
من شنیدم ، دیدم ،
ماندم و گفتم دوستت دارم را...
می دانی کدام خاطره...؟؟؟.
خاطره اولین دیدار را .... ( اهورا )
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 94654
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 88
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
توییتهای برگزیده برای @KazemiParsi توییتهایی از @KazemiParsi